ویرانم به اندازه ی فرمانده ی که تنها دخترش عاشق سرباز دشمن شده است....
اینجا سرزمین واژه هاى وارونه است :جایى که گنج، "جنگ"میشود، درمان، "نامرد"میشود قهقهه، "هق هق" میشود اما دزد همان"دزد"است... درد همان "درد" وگرگ همان "گرگ".
نه یادم میکنى نه میرى از یاد”
عجب بردى تو ما را زود از یاد!
ببوسم رویت اى شاعر که گفتى:
فراموشیست رسم آدمیزاد
لبخندم را بری دم
قاب گرفتم
ب ه صورتم آویختم!
حالا با خیال راحت
هر وقت دلم گرفت
” بغض ” میکنم...!